When Life Is a Roll of the Dice

وقتی زندگی ریختن یک جفت تاس است

می گویند سخت ترین بخش اعتیاد لحظه ای است که به کف می رسی و ناچار می شوی به خود و به دنیا اعتراف کنی که مشکلی داری. اما یک چالش حتی بزرگ تر و شاید شرم آور تر وجود دارد که مانند کنه به وجود شما چسبیده و آن تخته نرد آنلاین است.
مانند همه ی هوس ها، به اندازه ی کافی معصومانه شروع شد. شش ماه پیش، هیچ چیزی در گذشته ی من وجود نداشت که نشان دهد من در تخته نرد دچار ضعف خواهم شد. فقط دو بار در زندگی ام این بازی را انجام داده بودم. و باخته بودم.
مشکل از هدیه ی کریسمسی با نیت خوش توسط یک مهمان در خانه ام شروع شد. شوهرم که در نوجوانی روی مسابقات تخته نرد شرط بندی می کرد، بازی کردن را به من یاد داد و متوجه شدم چیزی اغوا کننده در بازی وجود دارد. بر خلاف شطرنج، بازی مهارت و حفظ شگفت انگیز، تخته نرد تا حد زیادی به مهارت بستگی دارد اما نتیجه ی نهایی به چیرگی یا بی وفایی تاس بستگی دارد.
پس از تعطیلات شوق و شور شوهرم کاهش یافت. شاید این واقعیت بود که او 30 دلار از من برده بود و روحیه ی من (جایی در مقیاس احساسی ریشتر بین ترک سیگار و دفع سنگ کلیه!) فضای خانه را تیره کرده بود. اما پس از آن، اینترنت با پاداش های بسیاری از تهیه ی کفش و شیرینی و خوراک حیوانات خانگی و کتاب وارد زندگی من شد.
در عرض چند دقیقه، همراهانی را در سایت های بازی آنلاین پیدا کردم. به زودی در دنیایی از بازیکنان به همان اندازه هوس آلود، از هر سطح مهارتی از سراسر جهان سکنی گزیدم.
شاید تخته نرد از بازی باستانی هندی Pachisi سرچشمه گرفته باشد، روی تخته ای بازی می شود که به دو نیمه تقسیم شده و در هر طرف 12 خال دارد. هدف بازی اینگونه است که هر بازیکن 15 مهره هر بار با ریختن تاس بشمارد و مهره ها را از نقطه ی شروع در اطراف تا به خارج از تخته نرد حرکت دهد.
مهره ها می توانند به مهره های تنها حمله کنند و استراتژی های خاصی وجود دارد که بازیکنان برنده معمولن از آنها بهره می برند.
برای بازیکنان جدی تر، یک مسابقه ترکیبی از چندین دست بازی است. از یک مکعب کیوب نیز برای بالا بردن سهم امتیاز هر بازی استفاده می شود. مسابقات شاید تا 21 دست بازی به درازا بیانجامند.
من در تخته نرد آنلاین بر خلاف بازی رودررو یک رضایت مندی عمیق و مخدر را کشف کردم. اول اینکه، من همیشه مجموعه ی بزرگی از توانمندساز هایی را داشتم که مایل بودند عادت من را ارضا کنند. دوم اینکه به دلیل حجم زیادی از بازی که سایت های اینترنتی می توانند ارائه دهند، بازی من بهبود یافت. من صد مسابقه را هم زمان انجام می دادم، در یکی مهره ای را حرکت می دادم و سپس در دیگری بازی می کردم. گردش مدام، تحریک بینایی، درگیری های ذهنی ظریف ریاضی، مانند داشتن یک نوشیدنی الکلی مارگریتا پس از کار کردن بود.
بازیکنان می توانند به سرعت یا به آرامی هرطور دلشان می خواهد حرکت کنند. به طور معمول، هر حرکت باید در بازه ی زمانی مشخص انجام شود، که می تواند به کوتاهی 24 ساعت یا 30 روز طول بکشد. اما این فرمت همچنین به بازیکنانی که می خواهند به صورت هم زمان بازی و گفتگو کنند، از طریق پیام هایی تایپی که همراه با حرکات بازی هستند، اجازه دارند تا این کار را انجام دهند.
مکالمه ای که به این سو و آن سو می گذشت عنصری بود که به اجبار سرگرمی وسواسی را با عنصر کنجکاوی تکمیل می کرد. در ابتدا نام های جنگی که بازیکنان انتخاب می کردند تخیل من را برانگیخت. آقای شاد از استکهلم به طور مداوم خشن. دیوانه و دیوانه، پیشخدمتی از لوئیزیانا که در واقع ثابت کرد که دیوانه است و در پایان ناچار شدم او را به فهرست سیاه نادیده گرفتن خود اضافه ش کنم. مسیولاکام، بازیکن فضول اهل پاریس. دبی کینگ، که در دبی زندگی می کند، اما اغلب از دالاس، لندن یا پاریس می آید. و جونز از ساوت همپتون نیویورک که همیشه به من اجازه ی بردن می دهد.
همانگونه که مردم رازهای دل خود را به یک ساقی یا آرایشگر یا کشیشی که در پشت صفحه ی اعتراف قرار بازگو می کنند، عمیق ترین رازها و باورهای خود را نیز با یک دوست تخته نرد آنلاین در میان می گذارند، یک شبح دلسوز که ناشناس باقی می ماند و در عین حال به راحتی قابل شناسایی است و معمولن در دوردست ها زندگی می کند. خیلی دور.
 من یک مسابقه ی 21 امتیازی با یک راننده کامیون از تکزاس داشتم که حرکات مهره های خود را از مسیر جاده به همراه قطعات کوچکی از شعرهایی اصیل بازی می کرد. من با زنی بازی کردم که در طول یک مسابقه 9 امتیازی به من اعتراف کرد که به همسرش بازگشته و با این کار مرتکب اشتباهی وحشتناک شده است. او برای من نوشت:”نمی توانی تصور کنی که زندگی در چنین مکانی بی هیچ دوستی ای چگونه است. من کسی را ندارم که با او صحبت کنم و تنها افرادی که می توانم آنها را دوست صدا کنم آنلاین هستند. رقت انگیز است.”
یک رقاص عجیب غریب از برانکس سعی کرد مرا تور کند، با نام ساختگی بازی من “اندروژن” گمراه شد و پس از اینکه به او گفتم یک زن هستم دیگر با من بازی نکرد. من با زانودا، یک پیمانکار 67 ساله از ایالت واشنگتن که با اظهارات من مبنی بر اینکه انسانیت عموما یک سوم بد و دو سوم خوب است مخالف بود. بحث های طولانی در مورد وضعیت طبیعت انسان داشتم. در بازگشت به من نوشت:”تو اشتباه می کنی. من شخصا می توانم به تو تضمین دهم که بر عکس این موضوع صادق است.” بعد ها فهمیدم که نام مستعار او توسط همسر روس اش به او داده شده است و به معنای انسانی دوستی است. زنودا که نام واقعی او هنک حسن است به من گفت که ایده ی سفر مجازی برای او بسیار جذاب است.
وقتی تلفنی با او تماس گرفتم گفت:”من دوستانی در سراسر کره ی زمین دارم. (اعتراف می کنم عصبی بودم. چه میشد اگر او به جای بازیکن بامزه ای با مهارت کلماتی که ماه ها می دانستم شان، یک پیرمرد بدجنس بود؟ تنها اشکالش این است که او اکنون برای من جوک های سیاسی ایمیل می فرستند.) آیا آنها را ملاقات خواهم کرد؟ شاید نه. اما من می توانم با کسی در روسیه یا فنلاند چت کنم. من می توانم احساس کنم که بخشی از دنیای بیرون هستم و در یک شهر کوچک در ایالت واشنگتن زندگی نمی کنم.”
تری کول، سرپرست تصفیه فاضلاب فایندلی، اوهایو، به من گفت که در سایت دیگری شطرنج بازی می کرده اما متوجه شده که بازیکنان تخته نرد پر حرف تر هستند بنابراین بازی ش را به تخته نرد تغییر داد. آقای کول که 49 سال دارد، گفت:”شاید به این دلیل است که تخته نرد بازها کمتر از شطرنج بازها پرخاشگر هستند.” او در سال 2000 با زنی به نام کیم از انگلستان شروع به بازی می کند. آقای کول گفت:”او چیز خنده داری می گفت و بعد من چیزی می گفتم و به نظر می رسید که با هم جور بودیم.” سپس زن انگلیسی تماس تلفنی می گیرد و زمانی که او در سال 2001 به ایالات متحده سفر کرد با هم ملاقات کرده و در سال 2002 ازدواج کردند. پس آنها، براندون، جولای گذشته به دنیا آمد.
خانم کول 45 ساله، گفت:”ما واقعا با کمی گفتگوی معمولی شروع کردیم و سپس همه چیزمان را شروع به گفتن به یکدیگر کردیم و او همه ی مسائل جدی زندگی ش را به من گفت مانند یکی از پشیمانی های بزرگی که در زندگی ش داشت این بود که هرگز بچه دار نشد. و ما ملاقات کردیم و خانواده ام فکر می کردند من دیوانه هستم. و خوب، ما جوان نیستیم اما ما اینجا هستیم.”
و آنها این را مدیون “حالا نوبت توست” زاییده ی فکر پاتریک چو که تا شش سال پیش در صنعت کامپیوتر کار می کرد، هستند. آقای چو و یکی از همکارانش در طول روز کاری شطرنج بازی می کردند اما چون احساس کردند که نصب یک صفحه شطرنج در وسط دفترشان غیر حرفه ای به نظر می رسد به دنبال وب سایتی گشتند تا بتوانند ساب روزا بازی کنند اما سایتی را که دوست داشتند پیدا نکردند.
بنابراین آقای چو که مدت ها از سبک لاف گویی و هالیوودی سیلیکون ولی خسته شده بود، شغل خود را رها کرد، به دورهام در نیویورک نقل مکان کرد (او در سال 1988 از دانشگاه دوک فارغ التحصیل شد و این منطقه را دوست داشت) و یک سایت نوبت شماست را راه اندازی کرد. که شطرنج، تخته نرد و بازی های دیگر ارائه می دهد. اعضا برای یک اشتراک شش ماهه 17.95 دلار می پردازند و می توانند تا 200 بازی هم زمان انجام دهند. آقای چو گفت کرایه را می پردازد.
اقای چو همانند سایر فروشندگان، که فقط کالا را آزمایشی عرضه می کنند تا از درستی کارکردش اطمینان حاصل کنند، گفت هیچ یک از دوستانم بازی نمی کنند حتی نامزدم!
سایت دیگری به نام DailyGammon توسط جردن لمپ 34 ساله که در یک صندوق سرمایه گذاری در نیویورک کار می کند راه اندازی شد و با چند ایمیل کوتاه با من ارتباط مان مختصر شد. مادرش لیندا لمپ که در طراحی وب سایت به پسرش کمک کرده بود به من گفت که پسرش نسخه ای از بازی تخته نرد را طراحی کرده که روی دستگاه های تلفن همراه کار می کند.
او به من گفت:”کاملن می فهمم که بازی تخته نرد چگونه اعتیاد میاورد.” از او پرسیدم معمولن چند وقت یک بار بازی می کند؟ و او پاسخ داد:”اوه هر روز!”
پرسیدم:”روزی چند بار؟”
پاسخ داد:”از بیان ش شرم گین هستم!”
در پس یکشنبه ای بهاری که به مدت 4 ساعت بازی کرده بودم، متوجه شدم که شاید من هم مشکلی شرم آور باشم. دکتر اریک هلندر، مدیر برنامه ی اختلالات اجباری، تکانشی و اضطرابی در دانشکده پزشکی Mount Sinai در نیویورک، به من گفت که من به سادگی در حال تمرین نوعی خود درمانی هستم.
او گفت:”هرکس سطح بهینه خود را از برانگیختگی دارد. اگر تحریک نشوید، حوصله تان سر می رود و اگر بیش از حد تحریک شده باشید، ناراحت می شوید. این راهی برای تنظیم آن فرایند است.” دکتر هلندر گفت او فرآیندهای ذهنی خود را تنظیم می کند. او گفت:”من به تازگی یک گوشی تلفن همراه بلک بری گرفته ام و حالا به اجبار دائم ایمیل چک می کنم.”
فرد معتاد تلاش می کند با نشان دادن افراد دیگری که مشکلات بزرگ تری دارند، عادت خود را منطقی نشان دهد. در مورد من، من تصمیم گرفتم با مقایسه خودم با استفان فانسیس گزارشگر وال استریت ژورنال که یک سال از حرفه ی خود را برای بازی در مدار حرفه ای اسکربل صرف کرد و کتابی با عنوان نبوغ و وسواس در دنیای اسکربل بازان رقابتی درباره ی تجربه ش نوشت.
وقتی که به آقای فاتسیس گفتم، من یک آدم معمولی با زندگی ثروتمند، پیچیده و پرباری هستم، صداهای دلسوزانه ای در اورد و گفت که او هم با تخته نرد آنلاین تا حدودی مشکل دارد.
“پس قرار ما چه باشد؟”
او گفت:”دلیل اول این که تو به اون اندازه ای که تصور می کنی عادی و روبه راه نیستی. شاید!”
او ادامه داد:”دلیل دوم و بزرگ تر این است که چیزی ما را به سمت این سرگرمی های پیچیده وادار می کند. چیزی که من کشف کردم این بود که ذهن من به گونه ای ساخته شده بود که باید این چالش غیرممکن پیچیده را داشته باشد که خراج از جریان اصلی کاری است که من روزانه انجام می دهم.”
(البته سفر او کمی پیچیده تر از سفر من بود. او برای سال ها، چندین ساعت در هفته را صرف حفظ هزاران کلمه مورد تایید اسکربل می کرد که اغلب برای او بی معنی بودند، زیرا نیازی به دانستن تعاریف آنها نداشت. از طرف دیگر، نیم ساعتی را صرف حفظ کردن شانس 1 یا دو برابر کردن 6 کردم. خب، من همچنین چهار کتاب در مورد تخته نرد خریدم اما فقط دو تا از آنها را خواندم.)
او گفت:”برخی افراد اعتیاد به بازی خود را با تلقی آن به نوعی خودسازی توجیه می کنند.”
آقای فاتسیس گفت:”باز هم وقتی آنجا نشسته اید و 70 بازی همزمان تخته نرد آنلاین بازی می کنید، به این فکر نمی کنید، اوه جان، این من را به فرد بهتری تبدیل می کند. این یک اعتیاد به مواد مخدر بدون دارو است!”
ما خداحافظی کردیم اما البته پس از آنکه به یکدیگر قول دادیم که گاهی با هم تخته نرد بازی کنیم.
الکس کوزینسکی 2004
https://bkgm.com/articles/Kuczynski/WhenLifeIsARoll/